🕊 همای رحمت 🕊
(قسمت سی و چهارم)
#داستان
همه یا علی گفتند. من هم گفتم، اما قبل از اینکه حاجی حرفی بزند پرسیدم:
خب حاجی قرار هست چه کاری کنیم⁉️
حاجی: احسنت حمید جان، تا ندونی دست بردار نیستی این خیلی خوبه همیشه روحیه پرسشگر داشته باش چون اگر بخوای چشم بسته پیرو باشی فایده نداره.👌 البته میدونم سایر رفقا هم همین سوال رو دارن😊
خب و اما کاری که امسال میخوایم انجام بدیم از این قرار هست. 👇
اول از همه کل مسجد رو میشوریم و ضدعفونی میکنیم
دوم اینکه، پرچمها رو که قبلا ضدعفونی شدن از بستههاشون خارج میکنیم و نصب میکنیم.🏴
سوم، یکسری صندلی سفارش دادم قرار هست این صندلیها رو فردا صبح بیارن. این نکته رو هم بگم تمام صندلیها ضدعفونی شده هستن. 👌
چهارم، صندلیها رو طبق پروتکلهایی که گفته شده برای فاصله گذاری توی حیاط مسجد میچینیم یه تعداد هم اضافه سفارش دادم که اگر جمعیت زیادتر بود بقیه رو توی کوچه بچینیم
پنجم این مورد پنجم یک نکته اساسییییییییی هست.😉
چون حرفش را کشید پرسیدم:
چی هست حاجی که انقدر اساسی هست⁉️
حاجی: مورد پنجم این هست که مسجد برای برادرا هست، چون میخوایم فاصله گذاری رعایت بشه و برای خانمها هم بخوایم رعایت کنیم به سختی میفتیم، چون حیاط مسجد کوچیکه و این فاصله رو نمیتونیم درست کنیم بخاطر همین تصمیم گرفتیم توی حیاط خانه ننه سلطان هم صندلی بچینیم 😊 که جلسه خانمها در آنجا باشد و یک بلندگو هم اونجا نصب میکنیم و اینجوری هم رفت و آمد خواهرا و برادرا راحتتر هست هم پروتکل ها راحتتر برقرار میکنیم.👌
افرادی که نشسته بودن صلواتی فرستادند و به حاجی گفتن:
احسنت حاجی فکر خوبیه چون حیاط مسجد کوچیکه و ممکن بود برای رعایت فاصله گذاری مشکل پیدا کنیم.
حاجی: تا مرحله پنجم رو گفتم حالا بریم سراغ تمییز کردن مسجد و کارای دیگه راستی خونه ننه سلطان هم باید ضد عفونی بشه.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.