(قسمت دوم)
#داستان

از نگاه و سکوت من به خودشان آمدند و سکوت کردند.😶 اما هنوز زمزمه هایی به گوش می‌رسید. ماژیک را برداشتم و بعد از نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع درس را روی تابلو نوشتم.✍️
احساس می‌کردم که دانشجوها تمایل دارند در مورد بحث آنها صحبت شود. اما این را هم می‌دانستند که من از بحث حاشیه‌ای در کلاس خوشم نمی‌آید و خاطی بدون حرف و اعتراض، باید از کلاس خارج شود. 🚶🏻اما همیشه برای حرف‌ها و صحبت‌های حاشیه‌ای دانشجوها راه حل داشتم و نمی‌گذاشتم سوالی در ذهنشان باقی بماند.👌

مقدمه درس را شروع کردم:
«تاریخ» به صورت اشتراک لفظی، در دو معنای متفاوت کاربرد دارد.
هنگامی که لفظ تاریخ استعمال می‌شود، ممکن است منظور گوینده، دانش تاریخ باشد که نام یک علم است و یا حوادث و وقایع انسانی در گذشته باشد که موضوع علم تاریخ است. متفکران زیادی متوجه این اشتراک لفظی و لزوم تفکیک آن هنگام بحث از تعاریف و مفاهیم تاریخ بوده و آن را بیان داشته‌اند.👨🏻‍🏫
"مایکل استنفورد" در کتاب درآمدی بر فلسفه تاریخ آورده است که:
«در آغاز باید این نکته روشن شود که تاریخ یک چیز نیست، بلکه چندین چیز است. تاریخ هم عبارت است از چیزی که اتفاق می‌افتد (موضوع تاریخ) و هم تصویری که از آن در ذهن می‌سازیم (دانش تاریخ).📖

تاریخِ نخست همان چیزی است که ما می‌خواهیم باور کنیم که مجموعه‌ای باشد از رویدادها یا موقعیت‌های عینی، با وجودهای قابل شناسایی و قابلِ تشخیص واقع شده در زمان و مکان معین.
و تاریخِ دوم عبارت است از ذخیره، یادآوری، بازآفرینی و باز فهم آن رویدادها و بالاخره تأثیر آنها بر شیوه‌ی برخورد ما با رویدادها و موقعیت‌های کنونی. با مسامحه، همه‌ی این موارد را می‌توان قلمرو خاطره نامید.» 👨🏻‍🏫
روی صندلی نشستم و به دانشجویان نگاه کردم. مشخص بود که ذهنشان با درس نیست اما درس را باید بر موضوعات حاشیه‌ای ترجیح داد. شروع کردم به بیان فواید علم تاریخ و بحث‌هایی حول این مساله؛