🕊 همای رحمت 🕊
(قسمت بیست و هفتم)
#داستان
در حالی که داشتم با ننه سلطان صحبت می کردم حاجی به ما نزدیک شد و دستش را به شانه ام زد و گفت: شیری یا روباه⁉️
در حالی که با خوشحالی کاغذ سفارشهایی را که گرفته بودم به حاجی میدادم، گفتم:
شیرم حاجی چند تا سفارش گرفتم. 😃
بعد از نماز به اتاق بالایی رفتیم تا استراحت کنیم اما حاجی میدانست که من منتظر جواب سوالاتم هستم بنابراین بعد از اینکه دوتا متکا آورد کنارم دراز کشید و نفسش را بیرون داد و گفت:
خب حمید جان سوال بعدی این بود که چرا امام زادهها مردم را نجات نمیدهند و چرا شفایی نیست و حتی تعجب کردی از بسته شدن دربهای حرمها درسته❓
-آره
حاج آقا: اول اینکه شفا اصلش دست خداست نه امام و امام زاده، این بزرگواران وسیله و واسطه هستند نه عامل اصلی و مستقیم.😊
-خب اگر اینجور هست پس ما مستقیم از خدا میخوایم چه کاریه بیایم به واسطه بگیم بعد اون واسطه واسه ما کاری رو انجام بده❓ تازه اونم اگر انجام بده!😒
حاج آقا: احسنت سوالات خوبی می پرسی. اما...
چند لحظه سکوت، کمی جابجا شد و گفت: اما جواب دارد.
ببین حمید جان، شما فرض کن فردی بیمار است و برای درمان پیش پزشک میرود این پزشک وسیله است و خداوند هست که شفا میده😊
-اینو قبول ندارم. بالاخره پزشکی که مریض رو خوب میکنه با دارو و دواست خالی خالی شفا نمیده. اما ما از امام و امامزاده توقع معجزه داریم.😏
حاج آقا: خب بذار یک جور دیگه برات بگم، همین پزشک هم که گفتیم بقول خودت با واسطه انجام میده درسته❓ با واسطه دارو❓
-درسته!
حاج آقا: پس پزشک با واسطه دارو بیمار رو خوب میکنه، ما هم حاجت، نیاز و رفع بیماریهامون رو با واسطه امام و امامزادهها میخواهیم. همانطور که ممکنه دارو عمل نکنه و پزشک نتونه مریض رو خوب کنه (چون ممکنه این دارو، الان نباید برای این مریض تجویز میشد و داروی دیگهای براش لازمه تا خوب بشه) همینم در مورد امام و امامزادهها صدق میکنه. ممکنه ما الان چیزی میخوایم اما اون چیز الان به صلاح ما نیست. پس به نتیجه مطلوب خودمون نمیرسیم چون خدا نمیخواد و میدونه الان صلاح ما در این خواسته نیست.😊